برچسب : نویسنده : ruhoreyhan بازدید : 81 تاريخ : جمعه 12 اسفند 1401 ساعت: 19:22
دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست دانم که بگذرد ز سر جرم من که او گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست چندان گریستیم که هر کس که برگذشت در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان موی است آن میان و ندانم که آن چه موست دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت از دیدهام که دم به دمش کار شست و شوست بی گفت و گوی زلف تو دل را همیکشد با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست عمریست تا ز زلف تو بویی شنیدهام زان بوی در سالروز اسمانی شدنت مبارک......
برچسب : نویسنده : ruhoreyhan بازدید : 81 تاريخ : جمعه 12 اسفند 1401 ساعت: 19:22